تعریف لویالتی
وفاداری، عزت و وفاداری به یک علت، کشور، گروه یا شخص است. فیلسوفان در مورد چیزی که می تواند یک وظیفه وفاداری باشد، مخالفت می کنند؛ برخی معتقدند که وفاداری به شدت بین فردی است و تنها یکانسان به انسان دیگر می تواند وفادارباشد.
لویالتی ازنظر فلاسفه
Josiah Royce تعریف دیگری از مفهوم لویالتی را در کتاب 1908 فلسفه وفاداری ارائه کرد. با توجه به رویس، وفاداری فضیلت است، در واقع فضیلت اولیه، "قلب تمام فضایل، وظیفه مرکزی در میان تمام وظایف" است. رویس وفاداری را بیان می کند که به طور کلی آن را تعریف می کند، به عنوان اصل اخلاقی پایه که از آن می توان تمام اصول دیگر را استخراج کرد. تعریف کوتاهی که از این ایده به دست می آید این است که وفاداری "عزت نفس و عملی و کاملا شخصی یک فرد به علت است". وفاداری به طور کامل در آن است که این تنها یک منافع گاه به گاه نیست، بلکه تعهدی صمیمانه به علت است.
دیدگاه Royce از وفاداری توسط Ladd در مقاله "وفاداری" در اولین نسخه دایره المعارف فلسفی (Macmilan1967) چالش کشیده شد. رالز (1968) معتقد است که مقاله لد، تنها مقاله ی دانشنامه Macmillan در فضیلت است و برای اعلام "با شکوه" Ladd آن را ستایش می کند که با"نازی ها وفادار در تناقض است". لد می گوید که بر خلاف رویس، باعث می شود که وفاداری بین فردی، غیر شخصی و یا فراتر از کار شخصی است. او بیان می کند که دیدگاه Royce "نقص اخلاقی وظایف و وظایفی بیش از وظایف انسانی خود را نسبت به مردان و گروه های مردانه دارد. رونالد فوکس دوکا، استاد اخلاق و کارشناسان کالج آمریکایی در لامونت، اعتراض لدد را تشدید می کند و می گوید که این یک اختراع و فضیلت برای خواسته خود است که با هر چیزی شناسایی شود، همانطور که رویس آن را داشته باشد. حتی اگر یکی از خواسته های خود را با خدا شناسایی کند، ارزش این وفاداری را دارد، خدا باید پاداش کامل، ظاهری خوب باشد.
خود لدد ویژگی وفاداری را به عنوان بین فردی، یعنی رابطه بین صوف و وصال، والدین و کودک و یا دو دوست خوب توصیف می کند. Duska می گوید که انجام چنین کاری منجر به مشکلی می شود که Ladd را نادیده می گیرد. وفاداری ممکن است بین دو نفر باشد، اما ممکن است از یک فرد به گروهی از افراد نیز باشد. نمونه هایی از این موارد که به صراحت به عنوان نمونه ای از وفاداری محسوب می شوند، عبارتند از وفاداری فرد به خانواده اش، به تیمی که عضو / طرفدار آن است یا به کشور خود. مشکل این است که Duska می شناسد این است که پس از آن معلوم می شود که آیا یک رابطه متقابل بین فردی درگیر است و اینکه آیا ادعای Ladd که وفاداری بین فردی است یا نه فراتر از کارفرمایی، توصیف کافی است.
لدد وفاداری را از دو دیدگاه بررسی می کند: شیء مناسب و ارزش اخلاقی آن. جنبه های اضافی که توسط Kleinig ذکر شده شامل ماهیت غیرقابل انکار وفاداری و موضوع آن می شود
شیء مناسب وفاداری
لد و دیگران، از جمله میلتون راکویتز و مارسیا وار بارون (1984)، در میان خود به عنوان هدف وفاداری اختلاف نظر دارند - به این معنا که ممکن است وفادار باشد. لدد، همانطور که گفته شد، وفاداری را به میانسالی می داند و هدف وفاداری همیشه یک فرد است. در کنگره تاریخچه ایده ها، کنویس بیان می کند که اشیاء وفاداری شامل اصول، علل، ایده ها، آرمان ها، ادیان، ایدئولوژی ها، ملت ها، دولت ها، احزاب، رهبران، خانواده ها، دوستان، مناطق، گروه های نژادی و "هرکس یا هر چیزی که قلبش می تواند متصل شود یا اختصاص داده شود ". بارون با لد موافق است، زیرا وفاداری "به افراد خاص یا گروهی از مردم است، نه وفاداری به ایده یا علت". او در مقاله ی خود «وضعیت اخلاقی وفاداری» که در مورد علل (یا آرمان ها) سخن می گوید، معتقد است که ما بیشتر معتقدیم که مردم به آنها متعهد هستند یا به آنها اختصاص داده شده است نسبت به آنها که به آنها وفادار هستند » . کلینیک با بارون موافق است، خاطرنشان کرد که اولین و قویترین وفاداری افراد تقریبا همیشه به مردم است و تنها بعدا افراد به مفاهیم انتزاعی مثل ارزشها، علل و آرمانها می رسند. با این وجود، او مخالف با این مفهوم است که وفاداری تنها به پیوست های شخصی محدود می شود، و آن را "نادرست (منطقی)" می داند. وفاداری به مردم و مفاهیم انتزاعی مانند علل یا آرمان ها، یک تاکتیک تکاملی است، زیرا اگر حیوانات به بسته وفادار باشند، شانس بیشتری برای زنده ماندن و تکثیر وجود دارد.